منبع: http://www.aftabnews.ir
شاید این سوال به مناسبت های مختلف برای هر کسی پیش آمده باشد که چرا واقعا در بسیاری از مشکلات و حوادثی که برای ما اتفاق می افتد ,با اینکه متوسل به ادعیه ی مختلف می شویم و به هر طریق دعا و مناجات میکنیم ,اما اثری به ظاهر حاصل نمی گردد و دعا به استجابت نمی رسد. گاهی در پاسخ به این سوال برای خودمان جوابهایی می دهیم,ولی به واقعیت نمی رسیم و همچنان این شبهه در ذهنمان باقی است که واقعا چرا دعا میکنیم اما مستجاب نمی شود.برای اینکه موضوع برایمان بهتر روشن شود ,سری به نهج البلاغه ی امام علی بن ابطالب میزنیم تا ببینیم آیا در کلام گهر بار آن امام معصوم پاسخی برای سوال خود می یابیم؟ از جمله این پاسخ ها نامه ی امام علی به فرزندش امام حسن مجتبی(ع)می باشد .هنگامی که از جنگ صفین باز میگشت برای آن حضرت نوشته و در فرازی از آن نامه سراسر درس تربیت و اخلاق آمده است که: فرزندم: از گنجینه های رحمت خدا چیزهایی را در خواست کن که جز او کسی نمی تواند به تو عطا کند,مانند عمر بیشتر,تندرستی بدن و گشایش در روزی,سپس خداوند کلیدهای گنجینه های خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه ی دعا کردن داده است.پس هرگاه اراده کردی می توانی با دعا ,درهای نعمت الهی را بگشایی,تا باران رحمت خداوند بر تو ببارد.
هر گز از تاخیر اجابت دعا نا امید نباش,زیرا بخشش الهی به اندازه ی نیت است,گاه در اجابت دعا تاخیر می شود تا پاداش در خواست کننده بیشتر و جزای آرزومند کامل تر شود,گاهی در خواست میکنی اما پاسخ داده نمی شود ,زیرا بهتر از آنچه خواستی به زودی و در وقت مشخص به تو خواهد بخشید ,یا به جهت اعطا ء بهتر از آنچه خواستی. دعا به اجابت نمی رسد,زیرا چه بسا خواسته هایی داری که اگر داده شود مایه ی هلاکت دین تو خواهد بود.پس خواسته های تو به گونه ای باشد که جمال و زیبایی تو را تامین و رنج و سختی را از تو دور کند,پس نه مال دنیا برای تو پایدار و نه تو برای مال دنیا باقی خواهی ماند.
و نیز نقل شده است که از آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سؤال کردند که چرا ما دعا می کنیم و خدا مستجاب نمی فرماید؟ (1) اینکه خدا را شناخته و لیکن حق او را اداء نمی کنید آنگونه که واجب نموده است.پس شناسائی شما سودی ندارد. (2) اینکه ایمان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) آورده اید و لیکن بر خلاف سنت او عمل می کنید. (3) اینکه کتاب خدا را می خوانید و لیکن به آن عمل نمی کنید و میگوئید شنیدیم و اطاعت میکنیم ولی مخالفت می کنید. (4) اینکه گفتید از آتش می ترسیم ولیکن در تمام اوقات با گناه کردن اقدام به آتش رفتن می کنید.پس ترس شما کجا ست؟ (5) اینکه شما گفتید مایل به بهشت رفتن هستیم و حال اینکه هر لحظه کارهائی انجام می دهید که شما را از بهشت دور می کند.پس میل شما چه شد؟ (6) اینکه نعمت های خدا را می خورید و مصرف می کنید ولیکن شکر خدا را بر آن نعمت ها نمی گذارید. (7) اینکه خدا شما را امر کرده که دشمن شیطان باشید و فرمود شیطان دشمن آشکار شما است.پس شما نیز با او دشمن باشید ولیکن شما با او اظهار دشمنی می کنید بدون اینکه به او پشت کنید و دنبالش می روید، بدون اینکه از فرمانش سرپیچی کنید. (8) اینکه عیوب مردم را جلوچشم خود قرار داده و عیوب خود را پشت سر انداخته اید، کسانی را ملامت می کنید که شما خودتان سزاوارترید به ملامت و سرزنش نسبت به آنان . پس چگونه بااین حالات دعای شمامستجاب شود حال اینکه شما درهای دعا را برروی خود بسته اید.پس بترسید از خدا و اعمال خود را اصلاح کنید و دلهای خود را خالص وپاک گردانید و امربمعروف و نهی از منکر نمائید تا خداوند دعاهای شما را مستجاب کند. |
در اقیانوس اطلس، منطقه شگفت انگیزی وجود دارد که تاکنون، تعداد زیادی از هواپیماها و کشتی ها، بی آنکه نشانه ای از خود برجای گذارند، به طرز اسرارآمیزی در آنجا ناپدید شده اند.
این منطقه مرگبار که اصطلاحا «مثلث برمودا» یا «مثلث شیطان» نامیده می شود، از شمال به جزیره «برمودا» از باختر به « فلوریدا» و از سوی خاور به نقطه ای از اقیانوس اطلس محدود میشود. حوادث شگفت انگیزی که در این نقطه از عالم اتفاق افتاده، دانشمندان را بر آن داشته است تا در « مثلث برمودا» به مطالعه و کاوش بپردازند و در رابطه با این حوادث، نظریات گوناگون ارائه دهند، ولی این کوشش ها، تا کنون کمکی به حل معما نکرده است.
در حدود ساعت 5/10 شامگاه 29 ژانویه 1948 هواپیمای بزرگ چهار موتوره بریتانیا موسوم به « استار تایگر» هنگامی که با 26 مسافر و خدمه بر فراز « مثلث برمودا» پرواز می کرد، ناگهان به طرز اسرارامیزی ناپدید شد و دیگر هیچ خبری از آن به دست نیامد.
چند دقیقه قبل، تنها یک پیام رادیویی از خلبان هواپیما دریافت شده بود که اعلام کرده بود « هوا خوب است و هیچ مانعی وجود ندارد»
با این حال، هواپیمای « استار تایگر» ناپدید گردید و معلوم نشد چه بلایی بر سر آن آمد.
در ساعت 45/7 دقیقه بامداد روز 17 ژانویه 1949 کاپیتان با هواپیمای خود از فرودگاهی در جزیره « برمودا» به هوا برخاست تا به «کینگستون» واقع در « جامائیکا» برود، ولی این هوایما نیز هنگام عبور از فراز « مثلث برمودا» به سرونوشت هواپیمای قبلی دچار گردید.
کاپیتان 40 دقیقه پس از پرواز، طی یک تماس رادیویی، وضع هوا را عالی توصیف کرد و با اطمینان گفت که به موقع به « جامائیکا» خواهد رسید.
ولی این آخرین پیامی بود که از خلبان هواپیما دریافت شد و پس از آن، فقط سکوتی اسرار آمیز بر قرار گردید.
برای یافتن این هواپیما، قطعات شکسته آن، و یا حتی آثار روغن و بنزین بر سطح آب که می توانست سرنخی به دست دهد، جستجوی گسترده ای به عمل آمد، لیکن این جستجو کاملا بی فایده بود.
پیش از ناپدید شدن این دو هواپیما، حادثه شگفت انگیزی در مثلث برمودا رخ داده بود که توجه همگان را به خود جلب کرد و در حقیقت وجه تسمیه «مثلث برمودا» از آنجا ناشی شد.
وجه تسمیه «مثلث برمودا»
در روز 5 دسامبر 1945 پنج بمب افکن از نوع «اونجر» به منظور انجام یک پرواز تمرینی که پرواز شماره 19 نامیده می شد، از پایگاه نظامی « فورت لودردیل» واقع در « فلوریدا» به هوا برخاستند . طبق برنامه ، آنها می بایستی یک مسیر مثلث شکل را طی کنند و دوباره به پایگاه بازگردند.
قبلا جندین بار جنین تمرینی را انجام داده بودند، از این رو این ماموریت بر ایشان دشوار نبود. از سوی دیگر، خلبانان و خدمه این پنج بمب افکن را افرادی با تجربه و ماهر تشکیل می دادندم. و همه هواپیماها مجهز به بهترین دستاه بی سیم و تجهیزات هوانوردی بودند.
در ساعت 10/2 دقیقه آن روز، هر پنج بمب افکن به هوا برخاستند و با آرایشی زیبا و سرعتی در حدود 200 مایل در ساعت به سوی خاور به پرواز در آمدند.
در ساعت 45/3 دقیقه، حادثه وحشتناکی رخ داد. ستوان «تایلو» فرمانده این اسکادران طی تماس رادیویی با برج مراقبت فریاد زد:
- برج مراقبت ... وضع اضطراری پیش آمده ... انگار ما از مسیر خود منحرف شده ایم... ما قادر نیستیم زمین را ببینیم... تکرار می کنم ... ما قادر نیستیم زمین را ببینیم.
مسئول برج مراقبت پرسید:
- حالا در چه موقعیتی هستید؟
- موقعیت خود را به درستی نمی دانیم ... اصلا نمی دانیم کجا هستیم . به نظر میرسد راه را گم کرده ایم.
مسئول برج مراقبت از این سخن بر خود لرزید. چگونه ممکن بود پنج هواپیما، با سرنشینان پر تجربه خود، در شرایطی که هوا کاملا مساعد بود راه خود را گم کنند.
برج مراقبت گفت:
- طاقت داشته باشید. به سوی غرب پرواز کنید.
ستوان « تایلور» پاسخ داد:
- ما اصلا نمی دانیم غرب کجاست... همه دستگاه ها از کار افتاده ... همه چیز شگفت انگیز است. هیچ جهتی را نمی توانیم تشخیص دهیم.
حتی اقیانوس شکل دیگری به خود گرفته است...
چند لحظه بعد، دوباره صدای ستوان« تایلور» به گوش ریسید که دیوانه وار فریاد زد:
- ما وارد آب های سفید می شویم ... خطر همچون دشنه ای به سوی ما می آید... کمک ... کمک ...
و این آخرین پیام ستوان « تایلور» بود و صدای او برای همیشه خاموش شد.
مسئولان فرودگاه، وضع اضطراری اعلام کردند و یک هواپیمای « مارتین مرینر» با 13 سرنشین و مجهز به کلیه وسایل نجات از زمین برخاست تا به جستجوی پنج هواپیمای بمب افکن بپردازد، ولی شگفت اینکه این هواپیما نیز به همان سرنوشت پنج بمب افکن دچار گردید و برای همیشه ناپدید شد.
در ساعت 4/7 دقیقه بعد از ظهر آن روز، برج مراقبت نیروی دریایی در « اوپالوکا» پیام ضعیفی دریافت کرد که مربوط به یکی از هواپیماهای پرواز شماره 19 بود. عجیب آن بود که به موجب پیش بینی، موجودی بنزین آخرین هواپیما می بایستی تقریبا دو ساعت پیش تمام شده باشد، در حالی که هنوز در آسمان بود.
سپیده دم روز بعد، 242 فروند هواپیما و 18 فروند کشتی به جستجوی هواپیماهای گمشده پرداختند، ولی اثری از آنها نیافتند. انگار این هواپیماها، قطره ای شده و به درون اقیانوس فرو رفته بودند.
هرگاه فرض کنیم که این پنج هواپیمای بمب افکن، در آسمان با یکدیگر تصادم کرده اند، می بایستی قطعات شکسته هواپیما و یا آثار و علائمی از این تصادم پیدا می شد و از سوی دیگر هنگامی که ستوان«تایلور» وضع اضطراری اعلام کرد، برخی از خدمه هواپیما می توانستند به وسیله چتر نجات، خود را از مهلکه رهایی بخشند، یا پس از سقوط در آب از وسایل ایمنی نظیر تشک های بادی و جلیقه های نجات استفاده کنند، در حالی که معلوم نیست چرا هیچ یک از این اقدامات صورت نگرفت . هواپیمای « مارتین مرینر» که به کمک این پنج هواپیما شتافته بود، به گونه ای ساخته شده بود که می توانست روی آب بنشیند، در حالی که این هواپیما نیز بی آنکه با برج مراقبت تماس بگیرد، به طرز اسرارآمیزی ناپدید شد.
واقعیت حادثه تا به امروز کشف نشده و این ماجرا همچنان در شمار یکی از اسرار حل نشده عالم، باقی مانده است. پس از این رویداد، تعداد زیادی هواپیما و کشتی همراه با سرنشینان آنها در منطقه مثلث برمودا ناپدید شده اند که تا کنون اثری از آنها به دست نیامده است و این حوادث موجب شده که دانشمندان نظریات گوناگون در رابطه با « مثلث برمودا» ارائه دهند.
نظرات دانشمندان در ارتباط با مثلث برمودا
پاره ای از این دانشمندان بر این اعتقادند که از مثلث برمودا، دریچه ای به دنیای دیگر گشوده می شود و این کشتی ها و هواپیماها از آن دریچه به بعد دیگری که برای ما ناشناخته است منتقل می شوند.
و گروهی دیگر گناه این حوادث را به گردن موجودات فضایی می اندازند و می گویند که ساکنان کرات دیگر، کشتی ها و هواپیماها را با سرنشینانش برای تحقیق به کرات خود می برند.
برخی دیگر نیز با توجه به فرضیه فرو رفتن قاره افسانه ای آتلانتیس به زیر آب ، بر این باورند که در اعماق آب های مثلث برمودا، بلور عظیمی وجود دارد که اشعه ای قوی تر از لیزر از آن ساطع می شود و این اشعه کشتی ها و هواپیماها را ذوب می کند. در نقشه های قدیم یقاره ای به نام « آتلانتیس» به چشم می خورد که امروزه اثری از این خشکی وجود ندارد، و دانشمندان حدس می زنند بر اثر وقوع فاجعه ای که ماهیت آن هنوز بر بشر معلوم نیست، در منطقه «مثلث برمودا» به اعماق اقیانوس فرورفته باشد
مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایرهای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق میگردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمیشود.
وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف میکند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو میگذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر میگردد. »
در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شدهاند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کردهاند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کردهاند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربههای قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بودهاند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع.
این پیامها رفته رفته ضعیفتر و غیرقابل تشخیصتر شده و یا سریعا قطع شدهاند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شدهاند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روئیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.
در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شدهاند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایقهای ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کردهاند.
در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. "خطری همانند یک خنجر هم اکنون ... به سرعت میآید ... ما نمیتوانیم فرار کنیم ..." در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد.
توضیحات و علل فرضی مختلفی درباره حوادث مثلث برمودا ارائه شده است که معمولترین فرضیات بر اساس مرگ غیر طبیعی (زیرا هیچ جسدی تا کنون بدست نیامده است.) بنا شده است. این توضیحات عبارتند از:
جزر و مد ناگهانی دریا در نتیجه زلزله در اعماق دریا ، وزش بادهای مخرب و اختلالات جوی ، گویهای آتشفشان که موجب انفجار هواپیماها میشود، گرفتار آمدن در جاذبه یک گرداب یا گردباد که باعث سقوط و انهدام هواپیماها یا انحراف مسیر کشتیها و مفقود شدن آنها در آب میشود، تحت تاثیر نیرویی مغناطیسی قرار گرفتن و اختلالات امواج الکترومغناطیسی، ولی این دلایل توجیه قابل قبولی برای ناپدید شدن هواپیماها و کشتیهای متعدد در یک منطقه نیست.
دستگیری و ربوده شدن به وسیله زیردریایی یا بشقاب پرندههایی متعلق به کراتی دیگر که برای تحقیق درباره حیات و زندگی باستان و حال ما انسانها به کره زمین آمدهاند، میتواند علتی غیر طبیعی برای توجیه وقایع باشد.
یکی از عجیبترین پیشنهادات در این مورد بوسیله ادگار کایس ، پیشگو و روانکاو و حکیم در دهه پنجم قرن بیست ، ارائه شده است. به عقیده وی قرنها قبل از کشف اشعه لیزر ، بومیان سواحل اقیانوس اطلس از کریستال به عنوان یک منبع انرژی و قدرت استفاده میکردند. به نظر کاین نوعی نیروی شیطانی القا شده از سوی آنها ، در عمق یک مایلی در قسمت غرب اندروس غرق شده که هنوز در برخی مواقع باعث از کار انداختن ابزار و وسایل الکتریکی کشتیها ، هواپیماها و در نهایت نابودی آنها میگردد.
ام. ک. جساپ که یک فضانورد ، منجم و متخصص کره ماه است، در کتابش به نام « در مورد بشقاب پرندهها » ابزار میدارد که ناپدید شدن کشتیهای مشهور در مثلث برمودا ، به وسیله اجسام پرنده صورت گرفته است. وی مفقود شدن خدمه آنها را نیز به اجسام مزبور ربط میدهد. به عقیده جساپ یوفوها هر چه هستند، حوزه مغناطیسی موقتی ایجاد میکنند که دارای طرحی یونیزه شده است و میتواند باعث متلاشی شدن یا ناپدید شدن هواپیماها و کشتیها گردد. او روی این سوال کار میکرد که چگونه نیروی مغناطیسی کنترل شده و میتواند باعث نامرئی شدن گردد. نظریه میدان واحد انیشتین او را مجذوب کرده بود. جساپ هر دو اینها را کلیدی میدانست برای ظهور و محو شدن ناگهانی بشقاب پرندهها و ناپدید شدن کشتیها و هواپیماها. ولی مرگ امکان ادامه فعالیت و نتیجه گیری را از جساپ گرفت و تحقیقاتش نیمه تمام ماند.
به نظر میرسد که این منطقه طی زمانهای متمادی گذشته نیز در افسانهها به منزله مکانی ترسناک وجود داشته و حتی خیلی قبل از تاریخ کشف آن و بعد از آن تاریخ تا صدها سال با عناوین «دریایی از مقبرهها» ، «مثلث شیطان» ، «مثلث مرگ» ، «دریای بدبختی» ، «گورستان آتلانتیک» نامیده میشده است.
شومی و بدشگونی مثلث برمودا حتی در عصر فضا نیز باعث تعجب انسانهایی چون کریستف کلمب و فضانوردان آپولو 13 که یکی کاشف در زمین و دیگری در فضاست، شده است.
اینکه چرا وقایع عجیب این منطقه گزارش نمیشود، شاید به دلیل ایجاد رعب و وحشت عمومی باشد، شاید هم چون دلیل اصلی وقایع معلوم نیست، اتفاقات مربوطه بازتاب نمییابد. البته در اغلب گزارشات ارائه شده هم سانسورهایی وجود دارد که اصل وقایع را سرپوشیده نگه میدارد.
در اعصار گذشته، همواره زن را موجودی پست میشمردند و او را عضوی ناقص که طفیلی و سربار جامعه است معرفی میکردند و تفاوتهای او را با مرد، مایه نقصان او میدانستند. اما بر عکس در قرن اخیر در هر محفلی سخن از زن، شخصیت و حقوق اوست.
شخصیت زن و حقوق وی، از مسائلی است که در طول تاریخ همواره مظلوم واقع شدهاست. هرچند در جهان کنونی درباره آن بسیار سخن گفته و کتاب نوشته شده. اما واقعیت آن است که این مظلومیت در جهان متمدن کنونی هنوز وجود دارد.
در اعصار گذشته، همواره زن را موجودی پست میشمردند و او را عضوی ناقص که طفیلی و سربار جامعه
است معرفی میکردند و تفاوتهای او را با مرد، مایه نقصان او میدانستند. اما بر عکس در قرن اخیر در هر محفلی سخن از زن، شخصیت و حقوق اوست. مخصوصا در جوامع غربی که مبارزه برای آزادی زن بیداد میکند. جالب اینجاست که هرچند این دو دوره از لحاظ تقدم و تاخر زمانی با هم اختلاف و فاصله دارند، اما شیوه برخورد با زن هیچگاه عوض نشده است; به دیگر سخن اگرچه شعارها و شخصیت ظاهری به زن دادن نسبتبه گذشته جلوهای زیباتر به خود گرفته اما نفسالامر با گذشته هیچ تفاوتی نکرده است.
در گذشته، به زن سرکوفت ناقص بودن میزدند و او را مجبور میکردند برای کم جلوه کردن نقص خویش، همیشه خود را محتاج مرد و زیر سایه او بداند و سعی کند تا میتواند کاری کند که مردها از او راضی باشند و در نتیجه، همواره در کنجخانه بماند و از کمال علمی و معنوی محروم بشود و بدین روی، خود نیز باور کرده بودکه عضو ناقص اجتماع است و خود را مستحق شخصیت و حقوق نمیدانست.
در هر حال، هر دو دوره در پایمال کردن شخصیت و حقوق زن مشترک بودهاند و چه بسا ضربه دوره دوم بسیار مخربتر بوده است. جوامع غربی، شخصیت و ارزش زن را در استفاده ابزاری از وی میداند.
ملاک پذیرش یک زن در غرب، این است که خود را بیشتر در معرض دیگران قرار بدهد. متاسفانه در پیش از انقلاب، تب مبارزه برای آزادی زن به ایران هم سرایت کرده بود. حکومت پهلوی سعی داشتبه هر شکلی که شده چادر را از سر زنان بردارد و بالاجبار آنها را در جایگاه رفیع خود بنشاند و با انجام مراسمهای گوناگون از قبیل انتخاب دختر شایسته و... ایران را به ماکتی از غرب تبدیل کردهبودند. و به قول امام عزیزمان رحمه الله «در دوره اختناق میخواستند زنان جنگجوی ما را ننگجو بار آورند.»
به این ترتیب، آنها زن را حتی بالاتر از مرد حساب میکردند و این بار برعکس دوره قبل، تفاوتهای زن و مرد را نقص برای مرد میدانستند!
ولی واقعیت این است که زن در هیچ کدام از این دو دوره، شخصیت واقعی خود را نیافته و در هر دو دوره از رشد و کمال علمی و معنوی خود باز مانده است.
در اینجاست که پای اسلام ناب به عنوان حامی واقعی زن به میان میآید. آنچه اسلام در مورد زن میگوید، کاملا با آنچه در جهان امروز بدان عمل میشود تفاوت دارد; اسلام زن را همانند مرد، انسانی بزرگ با شخصیتی مستقل میداند که تا اوج ملکوت میتواند پرواز کند. اسلام با قرار دادن محور تقوا برای سنجش انسانها، ملاک برتری افراد را نسبتبه دیگران، صرفا داشتن تقوای بیشتر میداند.
? خلقت انسان
در اندیشه قرآن انسان از خاک آفریده شده و بازگشت همه به خاک و مبعوث شدن همه نیز از خاک میباشد: «منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخری». (1)
همچنین قرآن خلقت انسان را به هفت مرحله تقسیم میکند. (2) تفسیر نمونه در توضیح آیه 67 سوره مؤمن مینویسد: «.. به این ترتیب نخستین مرحله، مرحله تراب و خاک است. مرحله دوم، مرحله نطفه که مربوط به همه انسانهاست جز آدم و حوا. مرحله سوم، مرحلهای است که نطفه تکامل یافته و رشد قابل ملاحظهای نموده و به صورت یک لخته خون بسته در آمده است. پس از این مرحله «مضغه» (چیزی شبیه به گوشت جویده) و مرحله ظهور اعضا، مرحله حس و حرکت است که در اینجا چهارمین مرحله را مرحله تولد جنین ذکر میکنند و مرحله پنجم را مرحله تکامل قدرت و قوت جنسی که (بعضی آن را سن سی سالگی میدانند) قرآن از آن تعبیر به «بلوغ اشد» کرده است. از آن به بعد، مرحله عقب گرد و از دست دادن نیروها آغاز میشود و تدریجا دوران پیری که مرحله ششم است فرا میرسد. سرانجام پایان عمر، که آخرین مرحله است فرا میرسد و انتقال از این سرا به سرای جاویدان تحقق مییابد» (3)
? خلقت زن در آینه ادیان و اندیشهها
به راستی خلقت زن چگونه است؟ آیا او هم خلقتی همانند مرد دارد؟ آیا تفاوتی از لحاظ ترکیب ماده و جسم بین زن و مرد وجود دارد؟ یا به تعبیر بعضیها که مرد را موجودی برتر میدانند، آیا از آفرینش برتر نیز نسبتبه زن برخوردار است و «زن خلقتی ناقص دارد»؟
برای پاسخ به سؤالات فوق ابتدا به بررسی نظریات مختلف در اینباره پرداخته و سپس نظر اسلام را مطرح میکنیم.
قدیمیترین نظریه در این زمینه، نظریه افلاطون است که میگوید: «انسان در اول دو جزء نبود بلکه در اثر ارتکاب گناه، مورد غضب خداوند قرار گرفت و به دو جزء نر و ماده تقسیم گردید». (4) «ایرانیان باستان نیز اعتقاد داشتند، کیومرث اولین انسان بود که وارد زمین گردید و سی سال در کوهستانها زندگی نمود و در موقع مرگ نطفهای از پشتش چکید و در اثر تابش آفتاب خشکید تا چهل سال دیگر در روز مهرگان (16 مهر) که جشن باستانی استبه صورت دو ساقه ریواس از زمین رویید، آنگاه به شکل انسان یکی به نام «میشانه» جنس ماده و دیگری «میشه» جنس نر در آمدند.» (5)
«کاتولیکها، معتقدند که روح مرد با روح زن فرق دارد و تنها مریم در میان زنان دارای روح معادل با مردان است و روح بقیه زنان حالتبین انسان و حیوان دارد.» (6)
یهودیان معتقدند: «حوا از آخرین دنده چپ آدم آفریده شده است» (7) و نیز در تورات (تحریف شده) آمده است: «خدا گفت: درست نیست آدم تنها بماند لذا حوا را آفرید ...» (8)
«بهاگواد گیتا - که دارای آیین هندو میباشد - عقیده کلی را اینگونه تشریح میکند: این فقط روح گنهکار است که به صورت زن متولد میشود.» (9)
«در کتاب لجبکی - کتاب مذهبی ژاپن باستان - در قسمتخلقت انسان نوشته شده است: آماتراسو - اله آفتاب - که خدای خدایان است مرد و زن را یکسان آفرید ولی زن نتوانست از این تساوی بهره گیرد، لذا مرد برتر گردید.» (10)
? نظر اسلام در خلقت زن
اگر بخواهیم دقیقا نظر اسلام را مورد بررسی قرار بدهیم، باید ببینیم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چیست. قرآن کریم در آیات متعددی این موضوع را مطرح کرده است; از جمله آیه 21 سوره روم، 27 نحل، 11 شوری، 49 ذاریات، و آیه 1 سوره نساء. از باب نمونه و رعایت اختصار، به تفسیر و توضیح آیه اول سوره نساء پرداخته و نظریات مختلف مفسران و دانشمندان را در این مورد، بررسی مینماییم:
یایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...»; تعدادی از مفسران و دانشمندان اهل تسنن اعتقاد دارند که زن از دنده چپ مرد آفریده شده است. از جلمه طبری پس از اینکه در تفسیر خود نظرات مختلف محدثین را در این مورد میآورد، به بررسی آنها میپردازد. هرچند که در آخر نظر خود را بیان نمیدارد، اما آنچه از شواهد به دست میآید این است که او هم این نظریه را بیشتر قبول دارد و حتی در تاریخ خود (تاریخ طبری) اینگونه میآورد: «.. خدا آدم را در بهشت قرار داد که در آن تنها همی رفت و همسری نداشت که بدو آرام گیرد لحظهای بخفت و چون بیدار شد زنی را بالای سر خود دید که خدای از دنده او خلق کرده بود... به گفته اهل تورات و دیگر مطلعان، خوابی برای او [آدم] انداخت. آنگاه یک دنده او را از طرف چپ بگرفت و جای آن را از گوشت پرکرد و آدم همچنان در خواب بود تا خدا از دنده وی حوا را بیافرید...» (11)
تفسیر «قرآن العظیم»، تالیفت ابن کثیر قرشی دمشقی نیز در مورد «زوجها» اینگونه توضیح میدهد: «و هی حواء خلقت من ضلعه[آدم] الایسر» (12)
مفسران دیگری هم وجود دارند که در مورد خلقت زن، همین اعتقاد را دارند (13) ، ولی به نظر میرسد آنچه ذکر شد کافی بوده و رساننده مقصود باشد.
مفسران و علمای شیعه نیز همانند علمای اهل تسنن در مساله خلقت زن، نظرات مختلفی دارند: علامه طبرسی رحمه الله در تفسیر مجمع البیان نظر مفسران مبنی بر آفریده شدن حوا از ضلعی از اضلاع آدم را مطرح کرده است: «ذهب اکثر المفسرین انها خلقت من ضلع من اضلاع آدم» (14) ; ولی در تفسیر جوامع الجامع نظر خود را بیان داشته و در ذیل آیه اول سوره نساء مینویسد، منظور از «خلقکم من نفس واحدة»: «فرعکم من اصل واحد و هو نفس آدم ابیکم» (15) و منظور از «خلق منها زوجها»: «خلق حواء من ضلع من اضلاعها» (16) است.
درتفسیر «شبر» (نوشته علامه سیدعبدالله شبر) هر دو نظریه محتمل دانسته شده است: «خلق منها من فضل طینتها او من ضلعها» (17) هرچند نظریه دوم مقدم دانسته شده است.
علامه طباطبائی رحمه الله در مورد این آیه در تفسیر «المیزان» درباره کلمه «زوج» میفرمایند: «بنا به گفته راغب، به معنای همسر استیعنی این کلمه در مورد هر دو قرین که یکی نر و دیگری ماده باشد، استعمال میشود هم به نر «زوج» گفته میشود و هم به ماده...» (18) سپس در مورد خلقتحوا میفرمایند: «ظاهر جمله مورد بحث میخواهد بیان کند که همسر آدم از نوع خود آدم بود و انسانی بود مثل خود او. و این همه افراد بی شمار از انسان که در سطح کره زمین منتشر شدهاند همه از دو فرد انسانی مثل هم و شبیه هم منشا گرفتهاند. بنابراین «من» نشویه خواهد بود و عبارت مورد بحث همان نکتهای را میرساند که آیات زیر در صدد افاده آن است: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها»، «و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا...» پس اینکه در بعضی تفسیرها آمده که همسر آدم از بدن خودش درستشده صحیح نیست هرچند که در روایاتی آمده، لیکن از خود آیه استفاده نمیشود و در آیه چیزی که بر آن دلالت کند وجود ندارد.» (19)
تفسیر نمونه نیز در مورد خلت زن اظهار میدارد که: «خدا آدم را آفرید و سپس همسرش را از باقیمانده گل او خلق کرد» (20) و این جمله که میگوید همسر آدم از او آفریده شد، بعضی مفسرین از این تعبیر چنین فهمیدهاند که همسر آدم (حوا) از بدن آدم آفریده شده و پارهای از روایات غیر معتبر را که میگوید حوا از یکی از دندههای آدم آفریده شده، شاهد بر آن گرفتهاند... این سخن بیاساس است و از بعضی روایات اسرائیلی گرفته شده و هماهنگ با مطالبی است که در فصل دوم از سفر تکوین تورات تحریف شده آمده است. و از این گذشته بر خلاف شاهد و حس میباشد; زیرا طبق این نظر که حوا از یکی از دندههای آدم آفریده شده، باید مردان در طرف چپ، یک دنده کمتر داشته باشند در حالی که میدانیم هیچ تفاوتی میان تعداد دندههای مرد و زن وجود ندارد; و این تفاوت یک افسانه بیش نیست. ولی با توجه به سایر آیات قرآن، هرگونه ابهامی از تفسیر این آیه برداشته میشود و معلوممیشودمنظورازآن این است که خداوند همسر او را از جنس او آفرید: «... جعل لکم من انفسکم ازواجا»; خداوند همسران شما را از جنس شما قرار داد (نه از اعضای بدن شما). و طبق روایتی که از امام باقر علیه السلام در تفسیر «عیاشی» نقل شده است، آفریده شدن حوا از یکی از دندههای آدم شدیدا تکذیب شده و تصریح شده که حوا از باقیمانده گل آدم آفریده شده است.» (21)
بعضی دیگر از تفاسیر - مانند تفسیر برهان - فقط به جمعآوری نظریات و احادیث پرداخته و خود نظر مستقلی را ارائه ندادهاند.
با توجه به آنچه گفته شد، به این نتیجه میرسیم که نظریه اول (خلقتحوا از دنده آدم) دارای ضعفهای عمده است:
1) مطابق نظر تورات است و احتمال اینکه از اسرائیلیات باشد بسیار زیاد است;
2) روایات اهلبیت علیهم السلام به شدت آن را تکذیب کردهاند;
3) ازلحاظتجربیومشاهده،پذیرفتهنیست;
4) زن و مرد هر دو انسانند و طبعا باید از یک چیز آفریده شده باشند (نه یکی از خاک و دیگری از موجودی زنده).
? آیا خلقت زن شر است و عامل گناه
بعضی وجود زن را «شر» دانسته و او را عامل بدبختی و گرفتاری معرفی کرده و اعتقاد دارند زن عنصر گناه است. متاسفانه این مساله در ادبیات و تاریخ جهان نیز تاثیر نامطلوبی گذارده است. در تاریخ نیز از زنان برجسته کمتر نام و نشانی یافت میشود و این در حالی است که بسیار زیاد به نام و ویژگیهای غلامانی برمیخوریم که وسیله عیش و نوش و تفریح سالم و ناسالم پادشاهان را فراهم میآوردهاند (و چه بسا از آنها به نیکی یاد شده است.) همواره از زن به عنوان موجودی که عامل گناه استسخن به میان آمده و حتی بعضی از شعرا آن چنان در هجو زنان شعر سرودهاند که گمان میرود هیچ زن نیکی در تاریخ وجود نداشته است.
برخی را اعتقاد بر این است که زن شیطان کوچک است، مرد در ذات خود مبرا از گناه بوده و زن وی را به گناه میکشاند. به دلیل پای بند بودن به چنین اعتقادی است که بسیاری از آیینها کنارهگیری از زن را توصیه میکنند.
برای ریشهیابی این مساله، باید دید که این تفکر از کجا نشات گرفته است؟ عوامل گوناگونیموجببه وجود آمدن این تفکر شده است; از جمله: بعضی - همانطور که عنوان شد - خلقت زن را از دنده چپ مرد میدانند و او را موجودی ناقص میشمارند. و به همین دلیل، اورا موجودی کجرو و شرورخواندهاند:
زن از پهلوی چپ شد آفریده
کس از چپ راستی هرگز ندیده
عاملدیگر ایناست که میگویند، آدم اول که فریب شیطان را خورد و از بهشتبیرون راندهشدازطریق زن بود; «زن بود افسونگری، ایمان ربای» یعنی شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را. این مطلب در بعضی کتب تاریخی نیز به چشم میخورد و از جمله تاریخ طبری: «گفت [پروردگار]: ای آدم از کجا فریب خوردی؟ گفت: از حوا پروردگار من!» (22)
برای بررسی این عوامل بهتر است نظر قرآن و روایات را جویا شویم تا بتوانیم پاسخ صحیح را به دست آوریم.
شهیدمطهری رحمه الله در این مورد میفرمایند: «قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده ولی هرگز نگفته که شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را، قرآن نه حوا را به عنوان مسؤول اصلی معرفی میکند و نه او را از حساب خارج میکند. قرآن میگوید به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشتسکنی گزینید و از میوههای آن بخورید، قرآن آنجا که پایوسوسهشیطانیرابهمیان میکشد ضمیرها رابهشکل«تثنیه» میآورد، میگوید: «فوسوس لهما الشیطان»; شیطان آن دو را وسوسه کرد. «فدلاهما بغرور»; شیطان آن دو را به فریب راهنمایی کرد. «و قاسمهما انی لکما من الناصحین»; شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمیخواهد.» (23)
همچنین در روایات ما، زنان منشا خیر و برکتاند. از جمله از امام صادق علیه السلام روایت است که «اکثر الخیر فی النساء» (و چگونه ممکناستخیرو شر در یکجا جمع شوند؟)
بهاینترتیب،قرآنو روایاتبا این فکر که از زمان گذشته وجود داشته و تا حال هم آثاری از آن باقی است، سختبه مبارزه میپردازند و جنس زن را از این اتهام کاملا مبرا میدانند.
و امام عزیزمان هم چه خوب فرمودهاند: «خدمت مردها هم، بسیارش مرهون خدمت زنهاست.» (24) ادامه دارد.
منبع:
فاطمة السادات مؤذن
پینوشتها:
1- طه: 55، از آن آفریدیمتان و در آن برگزیدیمتان و از آن بیرون آوردیم بار دیگر.
2- مؤمن: 67، اوستخدایی که شما را از خاک بیافرید و سپس از قطره آب نطفه و آنگاه از خون بسته علقه پس شما را از رحم مادر طفلی بیرون آورد تا آنکه به رشد برسید و باز پیری سالخورده میشوید و برخی از شما از پیری فوت کنید.
3- تفسیر نمونه، ج 20، ص 165
4 و 5- علی اکبر علویقی، زن در آینه تاریخ، ص 10
6- علی اکر علویقی، پیشین، ص 37
7- تفسیر نمونه، ج 19، ص 380
8- علی اکر علویقی، پیشین، ص 33
9- زن از دیدگاه اسلام، انتشارات دارالتبلیغ قم، ص 18
10- علی اکر علویقی، پیشین، ص 14
11- ترجمه تاریخ طبری، ج 1، ص 63
12- تفسیر قرآن العظیم، ذیل آیه 1 نساء
13- از جمله تفسیر روحالبیان، ص 159 و...
14- مجمعالبیان، ص 3 - 4، ص 6
15 و 16- جوامع الجامع، ج 1، ص 233
17- تفسیر شبر، ذیل آیه نساء
18 و 19- ترجمه المیزان، ج 4، آیه 1 نساء
20- تفسیرنمونه، ج 19، ص 38
21- تفسیرنمونه، ج 3، ص 245 / تفسیر احسن الحدیث، ج 1، ص 69
22- ترجمه تاریخ طبری، ج 1، ص 69
4- کلمات قصار، مؤسسه نشر آثار امام، ص 208
بانک مقالات فارسی