چه پنیری مورد علاقهتان است ؟ سری به فروشگاهها بزنید حالا انواع و اقسام پنیرها را با طعمهای مختلف میتوانید پیدا کنید. اما شاید عجیب و غریبترین پنیر دنیا،گرانترین نوع آن باشد. پنیری که باید برای خرید هر کیلوگرم آن بیشتر از 4 میلیون و 800 هزار تومان پول پرداخت کنید!
شاید این سوال برایتان پیش آمده باشد که معمولا در کارتون چرا از بالای کمر نهنگ آب فوران می کند،در واقع نهنگ یک موجود پستاندار است که میلیون ها سال پیش به زندگی در آب روی داده است و پس از گذشت میلیون ها سال به زندگی در آب عادت کرده و کاملا شبیه یک ماهی است اما همچنان یک پستاندار است که آبشش ندارد و با شش تنفس می کند .برای راحت تر شدن تنفس نهنگ بینی او پس از میلیون ها سال به بالای سر او انتقال یافته که برای تنفش مقداری به سطح آب می آید تا هوا را از بینی خود که در بالای سرش است وارد شش هایش کند و هر پانزده دقیقه یکبار به سطح اب می آید تا هم هوای بازدم را بیرون کند و هوای تازه را به شش های خود وارد کند (در واقع نهنگ می تواند 45 دقیقه بدون نفس کشیدن زیر آب بماند)وقتی نهنگ هوای بازدم را بیرون می کند مقداری آب را که در هنگام شنا به بدنش رفته را با شار زیاد به بیرون فوران می کند.
ادامه مطلب...
لینک های طلایی : فوران آب از سر نهنگ، حیوانات عجیب، حیوان آب پاش
جوک و جملات کوتاه طنز دی 93
بازرس آموزش وپروش وسط سال میره سر کلاس.
بعد از معرفی خودش میخواد ببینه شاگردا چقدر اطلاعات دارن. ازیکیشون میپرسه:
میدونی درب خیبر رو چه کسی کنده؟
بچه میزنه زیرگریه و میگه: آقا بخدا ما نکندیم.
به معلمش میگه: این محصلت داره چی میگه؟؟؟
معلم میگه: راست میگه، من میشناسمش، بچه خوبیه، از این کارها نمیکنه.
بازرسه عصبانی میره پیش معاون و جریان رومیگه، اونم میگه:شما اصلا خودتو ناراحت نکن. چقدرخسارتشه تاخودم تقدیم کنم.
بازرس دیگه جوش میاره و میره پیش مدیر و کل ماجرا رو تعریف میکنه.
مدیر میگه: آقا ما شیفت بعد از ظهرم داریم، حالا از اونام بپرس شاید اونا کنده باشن؟!؟!
مکالمه ما و دوستان در دوران دبستان:
الو منزل علیزاده؟
بله بفرمایید
علیزاده هست؟
شما؟
.
.
.
من بغل دستیشم
دختره رفته سفره خونه
موقع رفتن کارت کش?ده صاحب سفره خونه
گفته چقدر کش?د?ن ! ؟
گفته تقر?با ن?م ساعت .. !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صاحب سفره خونه رفته با?? درخت ?? شاخ
و برگ قا?م شده
هر کار? م? کنن پا??ن نم?اد !
با سنگ هم زدن
ن?وفتاده م?گه من ک?غم
به یارو میگن با سوئیس جمله بساز میگه: من د?گه با هیچ? جمله نمیسازم،تو دار? از ساده بودن من سوئیس تفاده میکن?!!
دعوای دو بچه.......
بچه اولی =ماشین ما بهتره
بچه دومی = نه! ماشین ما بهتره
بچه اولی=خونه ما بهتره
بچه دومی =نه! خونه ما بهتره
بچه اولی =مامان من بهتره
بچه دومی = اره بابای منم همینو میگه!!!
مامان من خیلی دمکراسه
میدونی چرا؟ چون وقتی میخواد فحشم بده اول نظرمو میپرسه :|
مثلا میگه؟
میخوای فحشت بدم؟
میخوای بهت بگم احمق؟
میخوای بهت بگم بیشعووووور؟
میخوای بهت بگم نفهم؟
میخوای بهت بگم...... بـــــــــــــــــــــــــــــوق؟ :|
شرط م?بندم
هم?ن سوسک اگه صورت? بود .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دخترا م?گرفتن ?? دفتر خشک م?کردن
روز?5 دفعه بوسشون م?کردند م?گفتند
عج?جم
دیشب داشتیم تلویزیون میدیدیم
یه دفه یه بچه ای رو نشون داد که پستونک دهنش بود . . .
یهو بابام زد زیر خنده......
گفتم چی شده؟
گفت یاد بچگیات افتادم, وقتی گریه میکردی انگشت بزرگ پامو میکردم تو حلقت چون شور بود خوشت میومد ساکت میشدی
خانمه به شوهرش پیامک میده:
سلام عزیزم، اگه موافقی بریم خونه مامانم عدد "1"
و اگه میخوای بریم خونه مامانت
"سینوس 23به توان 7 تقسیم بر 2/763 ضربدر 657
رادیکال 5 به توان 2 تانژانت 786 مبنای 21" رو پیامک کن!!!
.
.
.
.
.
.
.
جواب شوهر جالبه!
.
.
.
.
.
0/05738777325
بابام رفته هو?ج خر?ده م?گه عَقلت که ناقصه ، مغزتم که کار نم?کنه بگ?ر ا?ن هو?جو کوفت کن که حداقل چشمات برا? تقلب کار کنه !
.جاتون خالی رفتم امتحان دادم...
.
.
.
.
چندتا سوالو لایک کردم
زیرچند تاشم کامنت گذاشتم
بقیه سوالاهم درحدم نبودن بلاک کردم :|
سر جلسه امتحان ?ه خانم بغل دستم نشسته بود
.
.
.
.
.
.
منم داشتم بهش توض?ح م?دادم که چجور? تقلب کنه !
. اونم فقط گوش م?داد،
امتحان که شروع شد پا شد ورقه هارو پخش کرد
هول هولکی کوبیدم به در توالت که یعنی زودتر بیا بیرون
طرف ریلکس زمزمه کرد:
خمیردندون که نیست فشارش بدم بیاد بیرون.
یعنی تا حالا دلیل به این نازی قانعم نکرده
امروز امتحان رانندگ? داشتم رفتم نشستم تو
ماش?ن?نوبت دختره بود..
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سرهنگه به دختره گفت روشن کن برو عقب
دختره روشن کرد اومد پ?ش من صندل? عقب نشست ..
من که همونجا کارتکس روپاره کردم
رفتم ...چند ثان?ه بعد صدا? شل?ک گلوله اومد
رفتم د?دم سرهنگه خودشو کشته !!!....
توضیحات بیشتر |
قیمت: 69000 تومان
|
خرید پستی |
توضیحات بیشتر |
قیمت: 25000 تومان
|
خرید پستی |
یک گنبد فیروزه ای و دو تا گلدسته ی شاخ شمشادِ دستِ گل. یک حس خوب با شنیدن صدای خوب موذن؛ و یک نفس عمیق آرام، بعد از چند رکعت نماز جماعت. همه ی این ها یعنی مسجد.
این ها در زندگی پرهیاهوی شلوغ امروز ما، چیز کمی نیست اما این آیا همه ی چیزیست که ما می خواهیم؟
ظرفیت های علمی، فرهنگی و اجتماعی مساجد، برای شکوفا شدن و به فعلیت درآمدن، نیازمند نگاهی تازه هستند. مسجد، با ویژگی های خاص خود، یک نهاد منحصر به فرد اجتماعی است که اگر به نقش آفرینی کامل خود برسد، جامعه ی ما هوای تازه ای را تجربه می کند.
مسجدی که در زندگی ائمه(علیهم السلام) حضور دارد، تنها مکانی برای انجام فریضه ی نماز نیست؛ یک عنصر محوری در ارتباطات اجتماعی و حتی امور فردی محسوب می شود. اهل بیت(علیهم السلام) از نماز خواندن در مسجد نمی گویند؛ در کلام ایشان، سخن از "رفت و آمد" به مسجد است. از امام صادق (علیه السلام) روایت است: بر شما باد رفتن به مساجد؛ زیرا مساجد خانه های خدا در روی زمینند.[1]
بسیاری از ثمراتی هم که برای اهل مسجد برشمرده اند، حاصل آمد و شدِ پیوسته و در واقع زندگی کردن با مسجد است.
امام حسین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل کردند که: "مَن أدمَنَ إلی المَسجِدِ أصابَ الخِصالَ الثَّمانِیَةَ: آیَةً مُحکَمَةً، أو فَریضَةً مُستَعمَلَةً، أو سُنَّةً قائمةً، أو عِلما مُستَطرَفا، أو أخا مُستَفادا، أو کَلِمَةً تَدُلُّهُ علی هُدیً أو تَرُدُّهُ عن رَدیً، و تَرکَ الذَّنبِ خَشیَةً أو حَیاءً."
"هر کس پیوسته به مسجد رود، به هشت چیز دست یابد: آیتی محکم، یا فریضهای عمل شده، یا سنّتی جاری [از معصومان، یا دانشی تازه، یا برادری که به دست آورده، یا سخنی که او را هدایت کند، یا از هلاکت برهاندش و ترک گناه یا از سر ترس یا شرم و حیا."
هر کدام از هشت میوه ای که در کلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) حاصل مسجدی بودن است، می تواند موضوع یک مطالعه ی فرهنگی - اجتماعی باشد. اما سخن ما، اشاره به این حقیقت است که مسجد، نهادی است چند بعدی با ظرفیت های گوناگون فرهنگی و تربیتی.
مسجدی که در زندگی ائمه(علیهم السلام) حضور دارد، تنها مکانی برای انجام فریضه ی نماز نیست؛ یک عنصر محوری در ارتباطات اجتماعی و حتی امور فردی محسوب می شود. اهل بیت(علیهم السلام) از نماز خواندن در مسجد نمی گویند؛ در کلام ایشان، سخن از "رفت و آمد" به مسجد است. از امام صادق (علیه السلام) روایت است: بر شما باد رفتن به مساجد؛ زیرا مساجد خانه های خدا در روی زمینند
بهره مندی از آیات استوار الهی و برپایی فرائض و احکام خدا بر اساس سنت و سیره ی اهل بیت عصمت(علیهم السلام)، جزو کارکردهای شناخته شده برای مسجد هستند اما برخی زوایای دیگر مسجد کمتر دیده شده اند.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: "یا أباذَر! إنّ اللّه َ تعالی یُعطِیکَ ما دُمتَ جالِسا فی المَسجِدِ بِکُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّستَ دَرَجةً فی الجَنَّةِ، و تُصَلِّی علَیکَ الملائکةُ، و تُکتَبُ لَکَ بِکُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّستَ فیهِ عَشرُ حَسَناتٍ، و تُمحی عنکَ عَشرُ سَیّئاتٍ."[2] "ای ابوذر! تا زمانی که در مسجد نشسته ای خداوند متعال به تعداد هر نفسی که می کشی، یک درجه در بهشت به تو می دهد و فرشتگان بر تو درود می فرستند و برای هر نفسی که در مسجد می کشی ده حسنه برایت نوشته می شود و ده گناه از تو پاک می گردد".
و در روایت دیگری از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می خوانیم: "کُلُّ جُلوسٍ فی المَسجِدِ لَغوٌ إلاّ ثلاثَةً: قِراءةُ مُصَلٍّ، أو ذِکْرُ اللّه، أو سائلٌ عن عِلمٍ"[3]
"هر نشستنی در مسجد لغو و بیهوده است، مگر نشستن سه کس:
- نماز گزاری که [قرآن ] قرائت کند،
- کسی که ذکر خدا بگوید،
- و کسی که به دنبال دانشی باشد."
آن چه از این دو حدیث نورانی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فهمیده می شود این است که حتی "نشستن در مسجد" یعنی حضور در مسجد، در فرهنگ اهل بیت موضوعیت دارد، و این مهم است که حاضران مسجد به چه کار مشغولند. نگاه دیگری به همین روایت نبوی، به ما می گوید که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) سه کارکرد مهم مسجد را به ما گوشزد نموده اند. و اهمیت آن ها به قدری است که فرموده اند هر کاری در مسجد غیر از این سه کار، لغو و بیهوده است. از میان سه کارکردی که نام بردیم، در جامعه خود، به سومی بسیار کمتر از بقیه توجه کرده ایم یعنی "جستجوی علم در مسجد". در دیدگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) مسجد می تواند جایگاه بحث مفید علمی باشد.
رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) سه کارکرد مهم مسجد را به ما گوشزد نموده اند. و اهمیت آن ها به قدری است که فرموده اند هر کاری در مسجد غیر از این سه کار، لغو و بیهوده است. از میان سه کارکردی که نام بردیم، در جامعه خود، به سومی بسیار کمتر از بقیه توجه کرده ایم یعنی "جستجوی علم در مسجد". در دیدگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) مسجد می تواند جایگاه بحث مفید علمی باشد
حلقه های معرفتی و آموزشی را گاهی در بعضی مساجد فعال و پویا دیده ایم؛ اما آن چه مسلم است، هنوز این مسئله به صورت روال جاری در فرهنگ اهالی مسجد نهادینه نشده است. هنوز مساجد بسیار زیادی هستند که از این ظرفیت طلایی استفاده نمی کنند و طبعاً جوانان جویای دانش و معرفت، "مسجد" را در فهرست مکان های معتبر و مشهور علم آموزی نمی بینند.
بعد دیگر انس با مسجد، به قول روایت نبوی، یافتن برادران (ایمانی) - أخا مُستَفادا- است. آن هایی که تجربه کرده اند، می دانند که دوستان مسجدی، از ناب ترین و خالص ترین رفیقان دوران جوانی اند. چیزی که این روزها برای نوجوانان و جوانان، نقطه ی عطف زندگی است.
نگاه تازه و به روز، احیای نقش ها و کارکردهای مسجد، نیاز امروز جامعه ی ماست. مسجد می تواند توانمندی های خود را در جذب جوانان دوباره بازیابد و این گونه خانه ی دوم ما باشد: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از جبرئیل پرسید کدام مکان نزد خدا محبوب است. جبرئیل فرمود مساجد. و محبوب ترین افراد مسجد نزد خدا کسانی هستند که زودتر از همه وارد و دیرتر از همه از مسجد خارج می شوند.[4]
زمانی که شما در حال مطالعه کردن برای امتحانات هستید، یعنی همان چیزی که این روزها همه دانش آموزان و دانشجویان را به تکاپو انداخته است، تغذیه سالم هم بیش از پیش اهمیت پیدا میکند. همانطوری که در اطرافمان میبینیم، در این دوران، درگیر شدن به عادات غذایی غلطی مانند مصرف مکرر قهوه، محدود کردن وعدههای غذایی به میانوعدهها و فست فودها، خیلی بیشتر از قبل میشود. شاید به این بهانه که بچهها نمیخواهند وقت خود را از دست دهند و بیشتر و بیشتر درس بخوانند.
اما دیگر زمان آن رسیده که دانش آموزان ما هم به این باور برسند که تغذیه سلامت، نهتنها وقت تلف کردن نیست، بلکه بخش مهمی از موفقیت تحصیلی را فراهم میآورد. هرچه مغز شما سوخت بهتری داشته باشد، بهتر شما را در دوران امتحانات یاری میکند. پس بیایید با هم چند روش پرورش مغزمان را مرور کنیم:
1. باهوش و زیرکانه غذا بخورید
مصرف روزانه ویتامینها و مواد معدنی، لازمه عملکرد هرچه بهتر سیستم اعصاب مرکزی است. در این میان، آهن و ویتامینهای گروه B از اهمیت ویژهای برخوردارند. این ریزمغذیها نقش مهمی در تأمین انرژی مورد نیاز کل بدن بر عهده دارند. یعنی همان چیزی که کیفیت درس خواندن و یادگیری را تعیین میکند. از مواد غذایی حاوی آهن میتوان به گوشتها، حبوبات و مغزها اشاره کرد. یکی از بهترین انتخابها برای این منظور، خوراک لوبیا است که هم گوشت چرخ کرده دارد و هم حبوبات. از مواد غذایی غنی از ویتامینهای B نیز میتوان به غلات کامل، تخم مرغ و مغزها اشاره کرد. ماهی و سویا نیز دیگر مواد غذایی هستند که با تأمین ریزمغذیهای لازم برای عملکرد مغزی، میتوانند سرعت عمل و توانایی مغز را افزایش دهند.
2. مکملهای رژیمی، وعدههای غذایی شما نیستند!
بله، درست است که مکملهای غذایی خوب هستند؛ اما غذاهای طبیعی و واقعی، خیلی خیلی بهترند و هرگز نمیتوان آنها را با مکملها جایگزین کرد. برای مثال، همه ما میدانیم که پرتقال منبع خوبی از ویتامین C است؛ اما حقیقت این است که پرتقال علاوه بر ویتامین C، حاوی فیبر، بتاکاروتن و انواع دیگری از ویتامینها و مواد معدنی است. بنابر این هرگز نمیتوان آن را با یک قرص جوشان ویتامین C جایگزین کرد. کافی است یک بار امتحان کنید تا ببینید داشتن یک ظرف از میوههای خرد شده مانند سیب، پرتقال، موز و سبزیهایی مثل خیار و هویج در روی میز تحریر، چه لذت و قدرتی به درس خواندتان میدهد.
3. در فواصل منظم غذا بخورید
خوردن در فواصل منظم و به طور مکرر، به بدن کمک میکند تا سوخت و انرژی خود را متعادلتر دریافت کند. درست مثل ماشینی که برای حرکت احتیاج دارد همیشه مقداری سوخت در باک خود داشته باشد، نه اینکه گاه کاملاً پر باشد و گاه کاملاً خالی. پس به طور منظم و روی برنامه سوختگیری کنید. فراموش نکنید داشتن زمان برنامهریزی شده برای مصرف مواد غذایی، به نظم برنامه درسی شما هم کمک خواهد کرد.
4. حجمهای غذایی سنگین، شما را از پا در میآورد
نمیگوییم از اول، اما به نیمههای فصل امتحانات که میرسیم، دیگر واقعاً کتاب و دفتر، حکم قرصهای خوابآور و آرامبخش را دارند. حالا فکرش را بکنید اگر در این شرایط، وعدههای غذایی سنگین و پر حجم را هم به برنامه اضافه کنیم، چه میشود؟
از طرفی لازم است بدانید داشتن وعدههای سنگین، باعث کاهش سرعت عملکرد فیزیکی و ذهنی میشود. پس 5-6 وعده غذایی و میانوعده را برای خود در نظر بگیرید و بهتر است این وعدهها سبک و کمچرب باشند.
5. با پروتئینها دوستی کنید
سروتونین، انتقالدهنده عصبی دوست داشتنی که از اسید آمینه تریپتوفان تولید میشود، به میزان زیادی در برنج قهوهای، پنیر، ماهیها، گوشت قرمز، هویج، مغزها و دانههای روغنی وجود دارد. سروتونین همچنین تأثیر مهمی بر فعالیت ذهنی، حافظه و خلق و خو خواهد داشت.
اسید آمینه دیگری به نام تیروزین، نقش مهمی در تولید انتقال دهنده عصبی نوراپینفرین دارد؛ یعنی همان کلیدی که دادهها و اطلاعات را در حافظه طولانیمدت ما جای میدهد و همچنین انتقالدهنده عصبی دوپامین، که در خلاقیت و عملکرد ذهنی و جسمی، حائز اهمیت است. از مواد غذایی غنی از اسید آمینه تیروزین، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: آووکادو، گوشت بوقلمون، گوشت مرغ، گوشت قرمز، لبنیات، عدس، لوبیا و دانه کنجد.
بنابر این بدیهی است که مصرف مواد غذاییای که از جهت این اسیدهای آمینه دچار کمبود هستند، یعنی همان مواد غذایی کمپروتئین مانند فست فودها و میانوعدههای چرب و شیرین، منجر به کمبود انتقال دهندههای عصبی مانند سروتونین، نوراپینفرین و دوپامین در بدن شده و طبیعتاً اینگونه دانشآموزان دچار اختلالات بیشتری در خلق و خو، ضعف تمرکز و یادگیری ضعیفتری خواهند بود.
6. رژیمتان را از کربوهیدرات، غنی کنید
کربوهیدراتها، بهترین مواد غذایی برای ارائه دادن انرژی مداوم و پیوسته به بدن هستند. یعنی همان چیزی که بدن برای هوشیاری و تمرکز احتیاج دارد. گلوکز، که همان سوخت ذخیرهای در کربوهیدراتها است، اولین و بهترین منبع انرژی برای مغز است؛ اما برای اینکه این انرژی به طور پیوسته در اختیار مغز قرار گیرد، باید در انتخاب نوع کربوهیدرات مصرفی، بیشتر دقت کنید. دو نوع کربوهیدرات وجود دارد؛ کربوهیدارتهای پیچیده و ساده. برای داشتن سوخت پیوسته، انتخاب ما باید از کربوهیدراتهای پیچیده باشد. یعنی همان غلات کامل، نانهای سبوسدار، حبوبات، میوهها و سبزیها. علت آن است که کربوهیدراتهای پیچیده به مرور و آرام آرام جذب میشوند. بنابر این برای مدت زمان طولانی، انرژی را در اختیار فرد قرار میدهند.
7. سوختگیری قبل امتحان چگونه باید باشد؟
خیلی وقتها آزمونها و امتحانات ما در زمان صبح برگزار میشوند، متأسفانه خیلی از دانش آموزان به دلایل مختلفی مانند استرس برای امتحان یا تمایل به مطالعه بیشتر، مصرف صبحانه را فراموش میکنند و این بدترین کاری است که بعد از چند روز تلاش بیوقفه، یک دانش آموز میتواند برای امتحان خود انجام دهد. برای تأمین انرژی لازم برای عملکرد مناسب در آزمون، لازم است یک وعده غذایی سبک که حاوی کربوهیدرات و همچنین پروتئین است، یک تا دو ساعت قبل آزمون مصرف شود. یک ساندویچ کوچک مرغ یا تخممرغ میتواند انتخاب خوبی باشد. اما فراموش نکنید قندهای ساده هرگز انتخاب خوبی نیستند.
چرا؟
همانطور که گفتیم، کربوهیدراتهای پیچیده به آرامی جذب میشوند و انرژی را به صورت پیوسته در اختیار بدن قرار میدهند. این در حالی است که قندهای ساده مانند کیکها، شکلاتها و سایر خوراکیهای چرب و شیرین، به سرعت جذب شده و قندخون را بالا میبرند. در این زمان، بدن برای کاهش این غلظت قند خون، انسولین را ترشح کرده و سطح قند خون به یکباره افت میکند. به طور کلی، تعادل سوخترسانی بدن به مغز دچار اختلال شده و قطعاً فعالیت ذهنی و عملکرد شما در امتحان، تأثیر منفی جدی خواهد پذیرفت.
در بررسی تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایرانیان، به نکات جالب توجهی در انواع خنده برمیخوریم. بیشتر خندهها در فرهنگ ما، مضامین کنایهای در خود داشته و معمولاً از خود فعل خندیدن به مفهومی که امروزه میشناسیم و در این پرونده آن را بررسی کردهایم، به دور است.
اگر از نتایج ناشی از بسیاری از مطالعات بینالمللی و با توجه به آرای برخی از کارشناسان داخلی و خارجی بپذیریم که ایرانیان، امروز مردم چندان شادی نیستند، با نگاهی به ردپای واژه خنده در تاریخ و ادبیات نیز به نمونههای جالب توجهی برمیخوریم که نشان میدهد شاید ناشاد بودن ایرانیان، ریشه در قرنها تاریخ و فرهنگ بومی آنان داشته باشد.
این موضوعی است که در مطالعات مربوط به میزان شاد بودن ایرانیان باید همواره در نظر گرفته شود. بهعلاوه، شاید بتوان این فرضیه را نیز در نظر گرفت که آنچه در فرهنگ ایرانیان در طول قرنها مترادف با شادی در نظر گرفته شده است، لزوماً همبستگی مستقیمی با عمل فیزیولوژیک خندیدن نداشته باشد. آنچه در ادامه در تعریف انواع هر یک از خندهها آمده است، بر مبنای بررسی سه فرهنگ واژگان پارسی دهخدا، معین و عمید ارائه شده است.
1) لبخند
خنده کوتاه و بیصداست که فقط موجب حرکت و اندکی باز شدن لبها میشود و به آن تبسم نیز میگویند. برای مثال در دیوان میرزا طاهر وحید، واژه لبخند به صورت زیر استفاده شده است:
برقع از رخ به یک طرف افکند
|
عالمـی زنـــده کــرد از لبخند
|
2) زهرخند
به خندهای گفته میشود که از سر قهر و غضب و خشم و اغماض بر لب مینشیند، نه از روی محبت و خوشی، و نوعی خنده تلخ است. به آن تلخند نیز گفته میشود. در تاریخ بیهقی، این واژه به این صورت استفاده شده است: «هر کسی که رسید او را چنان خدمت کردند که پادشاهان را... و وی هرکسی را لطف میکرد و زهرخندی میزد».
3) از تبسم و خنده شیرین و خوشایند و همراه با ناز در زیر لب. به آن «نیمخنده» نیز گفته میشود. این اصطلاح برای مثال در شعر نظامی اینطور آمده است:
به داناییش هفت اختــر کمربند
|
به مولاییش نه گردون شکرخند
|
4) پوزخند
لبخند تمسخرآمیز یا تبسمی است که به قصد انکار یا تحقیر و استهزا انجام میشود. به نظر میرسد اصل این کلمه «پوست خند» یا «پوست خنده» بوده است. در دیوان اشعار خاقانی، این واژه به این صورت استفاده شده است:
ور چه نگشایی لب و در پوست بخندی
|
از رشــته جانـــم گــره غـــم بگشایی
|
5) نیشخند
خندهای است تلخ و از روی اندوه و خشم و عصبانیت. حالتی مقابل نوشخند است. نیشخند در فرهنگ فارسی معین، معادلی برای «زهرخند» در نظر گرفته شده است.
6) ریشخند
خندهای است از سر تمسخر و استهزای دیگران. نظامی، این اصطلاح را در شعر خود اینگونه به کار میبرد:
نباشــد پادشــاهی را گزندی
|
زدن بر مستمندی ریشخندی
|
7) قهقهه
به خنده شدید و با صدای بلند گفته میشود که موجب باز شدن لبها و نمایش دندانها میشود. به آن «خنده دنداننمای» نیز گفته میشود. نظامی با استفاده از این کلمه در شعر خود میگوید:
تا نزنــی خنــده دندان نمای
|
لب به گه خنده بدندان بخای
|
در فرهنگ عمید آمده است که قهقهه زدن، یعنی به آواز بلند خندیدن. جالب این که در لغتنامه دهخدا آمده است که «قهقهه، نام دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهر مشهد».
8) زعفرانی خنده
به خنده بسیار و بیاختیار گفته میشود. این اصطلاح در شعر سالک یزدی اینطور استفاده شده است:
نی همین صبح خنک پف بر چراغم میکند
|
زعفــرانی خنــده خورشـــید داغـم میکند
|
9) خنده نوشین
به معنی خنده شیرین و شکرین است.
10) خنده زهرآلود
کنایه از خندهای است که از روی قهر و خشم باشد. به آن، «خنده خونآلود» نیز میگویند. در انجمن آرای ناصری آمده:
رغم حاسد و بدخواه پیش دشمن و دوست
|
چو صـبح خنــده زنم خنــدههای زهــرآلــود
|
11) خنده قباسوختگی
نوعی خنده ظاهری است که در دل با ناشادکامی همراه است.
12) خنده گریستن
در لغت نامه دهخدا آمده که خنده گریستن کنایه از گریه شادی کردن و طرب نمودن است. در انجمن آرای ناصری این اصطلاح به این صورت به کار رفته:
خنده گریند عارفان از تو
|
گریه خندند واقفان از تو
|
همچنین اصطلاح دیگر مشابه خنده گریستن، «گریه خندیدن» است که کنایه از خندهای است که از روی حسرت و ضجرت بر میآید.
وقتی در یک کشتی که با مسافرهایش به سمت یک مقصد مشترک در حال حرکت باشد، یکی از مسافرین که در جای خودش نشسته، بخواهد کشتی را سوراخ کند، طبیعی است که سایر مسافرها سریع جلویش را میگیرند، چون سرنوشت همه مسافرها به سالم ماندن این کشتی بستگی دارد و کسی نباید بیتفاوت باشد.
ترس که شاخ و دم ندارد. میترسیم دیگر! البته شاید اعتراف کردن به ترس باشد که شاخ و دم داشته باشد. یکی از دلایل بیتفاوتی ما نسبت به دور و اطرافمان، دقیقاً همین ترس است. ترس از این که من اگر دخالت کنم طرف مقابل چه واکنشی خواهد داشت! اگر بروم و طرف را از دعوا نجات دهم، نکند خودم را لت و پار کنند! اگر این حرف را به رئیسم بزنم، حقوقم را قطع نکند و ...
در این جور مواقع، آدم این قدر با خودش همین حرفها را میزند که مجبور میشود فقط بیننده و تماشاچی صحنه باشد! حتی در روایت داریم در روز قیامت، خدا جلوی آدم را میگیرد و نگهش میدارد که چرا وقتی چنین عملی را دیدی، هیچ کاری نکردی و شتر دیدی، ندیدی! آن فرد هم آن جا راست و حسینی میگوید که ترسیدم! خدا هم در جوابش میگوید: من سزاوارتر بودم که از من بترسی.
پشتم به خودم گرمه!
بله دیگر! وقتی یک چیز مال خودم آدم نباشد، میشود وصله ناجور! بی تفاوتی هم مال ما مسلمانها نبوده، عاریتی است! اصلِ اصلِ این بیتفاوتی نسبت به دیگران، از زیادی توجه کردن به «خود» آمده است، که اصطلاح علمیاش همان «فردگرایی» است. خودخواهی را شاید همه ما کم و بیش داشته باشیم، اما سر و کله این موج فردگرایی از غرب پیدا شد. موجی که تنها، فرد و لذتهایش برایش مهم است و مسئولیتی در قبال دیگران ندارد. امروزه هم در دنیا کم نیستند آدمهایی که بقیه برایشان مهم نیستند، که فردی از گرسنگی بمیرد یا کودکی در جنگ نابرابر کشته شود! مهم این است که شما خودت بتوانی گلیم خودت را از آب بیرون بکشی! حالا اگر در جایی، شما دیدید که طرف دست به خیر است و دارد به دیگران کمک میکند و کارهایشان را انجام میدهد، احتمالاً باز هم یک «خود»ی در کار است که هر چه قدر منافع دیگری را برآورده کند، منفعت بیشتری به خودش بر میگردد! اصلاً علم جامعهشناسی هم این را اثبات کرده است که هر چه قدر فردگرایی در جامعه بیشتر شود، بیتفاوتی هم به دنبالش بیشتر میشود و آدمها دیگر حوصله دیگران و مشکلاتشان را ندارند!
سخت اما سریع!
دقیقاً در مقابل این فردگرایی، دیدگاه خدامحوری است. مسلماً راحتترین کار این است که آدم کنج خانه و در سجادهاش بنشیند و عبادت کند و از نردههای عبودیت بالا برود، بی آن که کاری به کار جامعه و های و هویش داشته باشد؛ اما مسیر سختتر و در عین حال سریعتر هم این است که آدم همراه با مردم، بالا برود. عبادت شخصیاش به جای خود، رفع و رجوع مشکلات و معضلات اجتماع هم جای خود. اصلاً انگار خدا میخواهد بندگانش در کانال جامعه به کمال برسند و همه به هم در این مسیر کمک کنند. درست مثل کشتی که با مسافرهایش به سمت یک مقصد مشترک در حال حرکت باشد و یکی از مسافرین که در جای خودش نشسته، بخواهد کشتی را سوراخ کند! طبیعی است که سایر مسافرها سریع جلویش را میگیرند. سرنوشت همه مسافرها به سالم ماندن این کشتی بستگی دارد، پس نه فضولی در کار است و نه دخالتی!
آدمهایِ خوبِ بیتفاوت...
روزی خداوند به شعیب وحی کرد که من از مردم تو، صد هزار نفر را عذاب میکنم! چهل هزار نفرش که همان آدمهای بد هستند و شصت هزار نفر هم خوبان! شعیب پیامبر جا خورد که آخر چطور؟! اینها بدند، درست! باید عذاب شوند، درست! اما این شصت هزار از خوبان چه گناهی کردهاند که باید پای اینها بسوزند!؟ خداوند جواب داد: گناه خوبان این است که با گناهکاران سازش کردند و به خاطر غضب و خشم من، آنها هم خشم نکردند و هیچ نگفتند!
خیلیها جزو همین خوبانند. خوبانِ بیتفاوت. اصلاً گاهی این بیتفاوتی، یک نوع کلاس و پرستیژ است. پرستیژی که کار به کار دیگران ندارند و دیگران آزادند هر کار بخواهند انجام دهند.
در این جا هم آدمهای خوبِ بیتفاوت، مساوی هستند با آدمهای بدِ خطاکار. حتی در روایات که نگاه کنید، تعبیرهایی آمده است که این عده با این کارشان، دین خدا را خوار میکنند، چون با این کارشان به گسترش گناه دامن میزنند و یک سرپوش درست و حسابی برای کارهای آدمهای خطاکار درست میکنند. اینها هم به کنار که کلی هم برای خودشان ثواب جمع کرده باشند و کلی هم خالص و مخلص باشند. چیزی که مهم است، همین سکوت نکردن و واکنش نشان دادنشان است.
دو دو تا چهارتا!؟
اگر بخواهیم دو دوتا چهارتای عقلانی کنیم و به قانونهای مدنی و دینی هم کاری نداشته باشیم، عین روز روشن است که بالاخره آدم به حکم آدم بودن و بنده بودنش، باید نسبت به سرنوشت خودش حساس باشد. دوم اینکه، سرنوشت خودش به سرنوشت دیگران گره خورده، پس باید به سرنوشت آنها هم حساس باشد. سوم اینکه، اگر خطا، آسیب و جرمی را در جامعه دید، بر اساس همین عقل، نباید بیتفاوت برخورد کند و باید جلویش را بگیرد تا حداقل دامن خودش را نگیرد!
یک قانونِ دلسوزانهِ قاطع!
کتب دینی و روایی را نگاه کنید، پر است از آداب و قوانین برخورد با همنوعان. یکی از آنها «مفاتیحالحیاه» آیتالله جوادی آملی است. اصلاً فصلی دارد برای تعامل انسان با همنوعانش. اینها همه حکایت از اهمیت همنوعان در سرنوشت ما دارد. یکی از این قوانین اجتماعی، قانون امر به معروف و نهی از منکر است. اول از همه، آدم شاید فکر کند چه قانون سخت و قاطعی! اما پشت این قانون سفت و سخت، خبرهای دیگری است. به قول یک بزرگی، اگر در یک مملکتی، زندان برای مجرمان گذاشته شود، این به خاطر رحمت حاکمیت است، چرا که اگر دزد و مجرمی دستگیر نشود، به بقیه آدمهای آن جامعه که خوب و سالمند، ضربه روحی، جسمی و عاطفی وارد میکند. دستگیری این جنایتکار شاید لایه ظاهریاش، غضب و خشونت باشد، اما لایه باطنیاش، رحمت حاکم و حکومت است. حالا هم این حکایت، حکایت این قانون است. اینها، همه برای رفع موانعی است که در مسیر کمال جامعه قرار دارد. همه، آن کوههایی است که باید از سر جادهها برداشته شود تا راه باز شود و آدمها به زحمت نیفتند.